خاطراتی از صدارت و وظیفه شناسی امیر کبیر

ساخت وبلاگ
روزى که امیرکبیر به شدت گریست
    
سال 1264 قمرى، نخستين برنامه‌ى دولت ايران براى واکسن زدن به فرمان اميرکبير آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ايرانى را آبله‌کوبى مى‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبى به امير کبير خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند. به‌ويژه که چند تن از فالگيرها و دعانويس‌ها در شهر شايعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌يافتن جن به خون انسان مى‌شود.
    
هنگامى که خبر رسيد پنج نفر به علت ابتلا به بيمارى آبله جان باخته‌اند، امير بى‌درنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد بايد پنج تومان به صندوق دولت جريمه بپردازد. او تصور مى کرد که با اين فرمان همه مردم آبله مى‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانويس‌ها و نادانى مردم بيش از آن بود که فرمان امير را بپذيرند. شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبى سرباز زدند. شمارى ديگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مى‌شدند يا از شهر بيرون مى‌رفتند.
    

روز بيست و هشتم ماه ربيع الاول به امير اطلاع دادند که در همه‌ى شهر تهران و روستاهاى پيرامون آن فقط سى‌صد و سى نفر آبله کوبيده‌اند. در همان روز، پاره دوزى را که فرزندش از بيمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امير به جسد کودک نگريست و آنگاه گفت: ما که براى نجات بچه‌هايتان آبله‌کوب فرستاديم. پيرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امير، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبيم جن زده مى‌شود. امير فرياد کشيد: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اينکه فرزندت را از دست داده‌اى بايد پنج تومان هم جريمه بدهي. پيرمرد با التماس گفت: باور کنيد که هيچ ندارم. اميرکبير دست در جيب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمى‌گردد، اين پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز.
    
چند دقيقه ديگر، بقالى را آوردند که فرزند او نيز از آبله مرده بود. اين بار اميرکبير ديگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گريستن کرد. در آن هنگام ميرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى اميرکبير را در حال گريستن ديده بود. علت را پرسيد و ملازمان امير گفتند که دو کودک شيرخوار پاره دوز و بقالى از بيمارى آبله مرده‌اند. ميرزا آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مى‌کردم که ميرزا احمدخان، پسر امير، مرده است که او اين چنين هاى‌هاى مى‌گريد. سپس، به امير نزديک شد و گفت: گريستن، آن هم به اين گونه، براى دو بچه‌ى شيرخوار بقال و چقال در شأن شما نيست. امير سر برداشت و با خشم به او نگريست، آنچنان که ميرزا آقاخان از ترس بر خود لرزيد. امير اشک‌هايش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى اين ملت را بر عهده داريم، مسئول مرگشان ما هستيم. ميرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اينان خود در اثر جهل آبله نکوبيده‌اند.
    
امير با صداى رسا گفت: و مسئول جهلشان نيز ما هستيم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خيابانى مدرسه بسازيم و کتابخانه ايجاد کنيم، دعانويس‌ها بساطشان را جمع مى‌کنند. تمام ايرانى‌ها اولاد حقيقى من هستند و من از اين مى‌گريم که چرا اين مردم بايد اين قدر جاهل باشند که در اثر نکوبيدن آبله بميرند
 
دارالفنون
    
انديشه امير در بناي دارالفنون از يک سرچشمه الهام نگرفته بود، بلکه حاصل مجموع آموخته هاي او بود. آکادمي و مدرسه هاي مختلف روسيه را ديده بود؛ در کتاب جهان نماي جديد که به ابتکار و زير نظر خودش ترجمه و تدوين شد، شرح دارالعلمهاي همه کشورهاي غربي را در رشته هاي گوناگون علم و هنر با آمار شاگردان آنها خوانده بود؛ و از بنيادهاي فرهنگي دنياي جديد خبر داشت.
   
وجهه نظر امير را در ايجاد دارالفنون بايد بدرستي بشناسيم. ذهن امير در اينجا در درجه اول معطوف به دانش و فن جديد بود، و بعد به علوم نظامي توجه داشت. اين معني از مطالعه تطبيقي برنامه درسهاي دارالفنون، و نامه هاي امير راجع به رشته تدريس استاداني که استخدام شدند، روشن مي گردد. رشته هاي اصلي تعليمات دارالفنون بنحوي که او در نظر گرفته بود عبارت بودند از: پياده نظام و فرماندهي، توپخانه، سواره نظام، مهندسي، رياضيات، نقشه کشي، معدن شناسي، فيزيک و کيمياي فرنگي و داروسازي، طب و تشريح و جراحي، تاريخ و جغرافيا، و زبان هاي خارجي. مدرسه هفت شعبه داشت، و پاره اي مواد مزبور مشترک بود. در ضمن بايد دانسته شود که براي فنون نظامي دستگاه تعليماتي جداگانه اي در خود تشکيلات لشکري تعبيه نهاد، و شعبه علوم جنگي دارالفنون مکمل آن بشمار مي رفت.
    
سنگ بناي دارالفنون در اوائل 1266 در زمين واقع در شمال شرقي ارک سلطنتي که پيش از آن سربازخانه بود نهاده شد. نقشه آن را ميرزا رضاي مهندس که از شاگرداني بود که در زمان عباس ميرزا براي تحصيل به انگلستان رفته بود کشيد؛ و محمدتقي خان معمارباشي دولت آن را ساخت. و شاهزاده بهرام ميرزا به کار بنائي آن رسيدگي مي کرد. ساختمان قسمت شرقي دارالفنون تا اواخر 1267 به انجام رسيد و مورد استفاده قرار گرفت. بـقـيـه آن تا اوايــل سـال 1269 پايان يافت. چهار طرف مدرسه را پنجاه اطاق "منقش مذهب" هر کدام به طول و عرض چهار ذرع ساخته جلو آنها را ايوانهاي وسيع بنا نمودند. در گوشه شمال شرقي تالار تئاتر احداث شد. در پشت دارالفنون کارخانه شمع کافوري و آزمايشگاه فيزيک و شيمي و دواسازي برپا نمودند. چاپخانه اي هم ضميمه آن گرديد، به علاوه کتابخانه و سفره خانه اي ساختند. در ورودي دارالفنون به طرف خيابان ارک "باب همايون" باز مي شد؛ در کنوني آن در خيابان ناصريه به سال 1292 ساخته شد.

کتابخانه عمومی علامه شیخ شهرستان شوشتر...
ما را در سایت کتابخانه عمومی علامه شیخ شهرستان شوشتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alamesheykho بازدید : 142 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 17:52